چطور با کارکنان مسنتر درباره اهدافشان صحبت کنیم؟
من به طور منظم با تک تک اعضای تیم جلسه میگذارم تا درباره حجم کارشان، مشکلاتی که ممکن است با آن روبهرو باشند، نیازشان به آموزش یا فرصتهای شغلی بیشتر، میزان رضایتشان از جایگاه فعلی و همینطور اهداف بلندمدتشان صحبت کنیم. از آنها میپرسم آیا قصد دارند در آینده به بخش دیگری از سازمان بروند یا حتی به کلی سازمان را عوض کنند یا نه.
به خاطر اختلاف سن و تجربه که بین من و آنها وجود دارد، صحبت درباره اهداف شغلی و اینکه من چطور میتوانم کمکشان کنم گاهی (حداقل برای خودم) معذبکننده میشود. معمولا هم مکالمه را این طور شروع میکنم که خیلی ملایم اما مستقیم، فقط به اختلاف سنی اشاره میکنم و از آن رد میشوم.
مثلا میگویم: «جین، میدانم شاید کمی خندهدار یا عجیب باشد که من بخواهم درباره اهداف شغلیات با تو حرف بزنم، درحالیکه تو خیلی قبلتر از من در این جایگاه بودهای و تجربهات هم از من بیشتر است. اما خب، الان در این موقعیت هستیم!»
سوالم این است: آیا روش من، بهترین راه مدیریت این شرایط است یا بهتر است کلا اختلاف سنی را نادیده بگیرم؟
پاسخ: دوست عزیز، به نظرم داری سوال درستی میپرسی. و جواب هم ساده است. این قدر ملاحظهکارانه و از موضع پایین برخورد نکن. منظورم این نیست که با اعضای مسنتر تیمت تند یا زورگویانه برخورد کنی اما وقتی به صحبتها یا کارهایت (مخصوصا وقتی که دقیقا جزء وظایف تو به عنوان یک مدیر هستند)، صرفا به خاطر اختلاف سن، لقب «عجیب» یا «خندهدار» میدهی، در واقع داری از اقتدارت کم میکنی و از موضع پایین برخورد میکنی. اینکه مدام به فاصله سنی خودت و آنها اشاره کنی هم کمکی به شرایط نمیکند.
پس بله. به نظرم در این نقطه بهتر است کلا موضوع سن را نادیده بگیری. با توجه به اینکه تیمت کوچک است و به طور مرتب با اعضا جلسه میگذاری، احتمال میدهم که همهشان تا حالا نسخهای از این جمله را از تو شنیدهاند که «میدانم شاید کمی عجیب باشد که با این سن، من بخواهم به شما کمک کنم که...» بنابراین تا الان، آنها متوجه شدهاند. خودت هم که میدانی. پس به نظرم وقتش رسیده که از این مرحله عبور کنی و دیگر به سن فکر نکنی.
در نهایت، چیزی که گفتوگوها را معنادار میکند نه سن مدیر است نه سابقه کارکنان، بلکه شفاف بودن نقشهاست. وقتی تو در جایگاه مدیر نشستهای، صحبت درباره حجم کار، رضایت شغلی یا مسیر آینده حرفهای، لطف یا دخالت نیست بلکه بخشی از مسوولیت توست. اگر خودت این نقش را با تردید یا عذرخواهی همراه کنی، ناخواسته این پیام را منتقل میکنی که اختیار یا صلاحیتت، زیر سوال است.
از طرف دیگر، بسیاری از کارکنان باتجربه دقیقا به همین نوع گفتوگوها نیاز دارند، نه برای اینکه کسی به آنها مسیر زندگی را یاد بدهد، بلکه برای اینکه بدانند دیده میشوند، صدایشان شنیده میشود و هنوز بخشی فعال از آینده سازمان هستند. احترام گذاشتن به تجربه آنها، لزوما با عقبنشینی یا کوچک کردن خودت به دست نمیآید. گاهی دقیقا برعکس، با ثبات، آرامش و قطعیت در مدیریت شکل میگیرد.
در پایان، وقتی اختلاف سن را از مکالمه کنار میگذاری، فضا طبیعیتر میشود. گفتوگو از چقدر با هم فرق داریم» میرسد به «الان چه چیزی برایت مهم است و من چطور میتوانم کمک کنم.» و این همان جایی است که رابطه حرفهای، بدون نیاز به توضیح اضافه، کار خودش را میکند.
منبع: New York Times