Untitled-1 copy

دنیا مشهدی‌علیپور:  سال 2025 مملو از شوک و هیجان بود. کریپتو سقوط کرد، فلزات درخششی بیش از همیشه داشتند وتعرفه‌های ترامپ نتوانستند مانع منافع تجارت جهانی شوند. در این سال بازارها خلاف پیش‌بینی‌ها عمل کرده و نشان دادند که تاب‌آوری بسیار خوبی نسبت به شوک‌های تجاری و ژئوپلیتیک دارند. در واکنش به این دسته از ریسک‌ها، تقریبا تمام بازارهای بزرگ سقوط کردند اما دوباره به مسیر صعودی خود بازگشتند. همچنین بسیاری از چشم‌اندازهای منتشر شده از سال 2025 خبر از وقوع رکود می‌دادند. با این حال رکود رخ نداد و سرمایه‌گذاران توانستند با استفاده از ویژگی خاص بازارها و دنبال کردن موج فناوری و تکنولوژی سالی پرسود داشته باشند.

عمر کوتاه سناریوی رکودی

برخی از تحلیلگران و بازیگران بازارها در سال جاری به این نتیجه رسیدند که پیش‌بینی کار بیهوده‌ای است؛ چرا که در کمتر از 4 ماه، بزرگ‌ترین نهادهای مالی جهان دو پیام کاملا متناقض به بازارها مخابره کردند. اوایل آوریل 2025 و همزمان با اعلام تعرفه‌های گسترده توسط ترامپ، خبرگزاری رویترز در تیتر یک خود عنوان کرد که بانک‌های بزرگ احتمال وقوع سناریوی رکود را بالا برده‌اند و جی‌پی مورگان احتمال رکود را 60 درصد تخمین زد. همچنین موجی از بدبینی در میان اقتصاددان‌ها به راه افتاد به طوری که احتمال رکود در نظرسنجی‌های معتبر ناگهان جهش کرد. اما این هراس دیری نپایید و تنها چند ماه بعد، همان نهادها عقب‌نشینی کرده و اعلام کردند که دیگر رکود در کمین نیست. در 21 ژوئیه، وال‌استریت ژورنال نقل کرد که اقتصاددان‌های بانک‌های بزرگ و معتبر حالا دیگر سناریوی وقوع رکود را محتمل نمی دانند.

در این دوره بازار سهام پس از نوسانات اولیه به رکوردهای تاریخی جدیدی دست پیدا کرد، رفتار مصرف‌کنندگان حاوی نشانه‌ای از احتیاط نبود و اقتصاد آمریکا در سه‌ماهه دوم سال رشدی فراتر از انتظار ثبت کرد. نه رکودی رخ داد و نه شوک بزرگی در بازار کار یا تورم دیده شد. شکاف میان پیش‌بینی‌ها و واقعیت، بار دیگر سه ضعف دیرینه را آشکار کرد. نخست، نوسان شدید در ارزیابی‌های کارشناسی؛ دوم ناتوانی در تشخیص به‌موقع رکود و در نهایت، تاخیر ساختاری در واکنش به دگرگونی‌های اقتصادی.

شواهد سال ۲۰۲۵ نشان می‌دهد اقتصاددانان حرفه‌ای نه‌تنها در ترسیم آینده قدرت زیادی ندارند، بلکه اغلب با تاخیر و پس از وقوع رویدادها مواضع خود را تغییر می‌دهند. آنها به‌جای آن‌که نقش شاخص‌های پیش‌نگر را داشته باشند، بیشتر همچون شاخص‌های پس‌نگر عمل می‌کنند. به عبارتی هشدارها را زمانی صادر می‌کنند که بازارها و اقتصاد بخش بزرگی از مسیر را پشت سر گذاشته‌اند. این مساله تنها محدود به چشم‌اندازهای مربوط به سال 2025 نمی شود. سال‌هاست که سیاستگذاران و فعالان بازارها از پیش‌بینی‌هایی آسیب دیده‌اند که هرگز محقق نشدند. در این راستا یکی از مدیران صندوق بین‌المللی پول با صراحت عنوان کرد: «ناکامی اقتصاددان‌ها در پیش‌بینی رکودها تقریبا همیشگی است».

4 شاخص اقتصادی مهم

اگرچه منتقدان همواره تاکید می‌کنند که اقتصاددانان قادر به ترسیم درست چشم‌انداز آینده نیستند، اما واقعیت این است که پیش‌بینی‌های اقتصادی، حتی با وجود عدم‌قطعیت بالا، می‌تواند مسیر کلی اقتصاد را روشن کند و دیدگاهی بهتر از حدس‌های فردی ارائه دهند. با نگاهی به شاخص Blue Chip Survey می‌توان صحت این ادعا را سنجید. شاخص بلوچیب بازتاب دهنده نظرات ۵۰ اقتصاددان حرفه‌ای است که میانگین پیش‌بینی‌های آنها معمولا از پیش‌بینی‌های فردی قابل‌اعتمادتر است. تمرکز اصلی شاخص بلوچیب معمولا حول محور 4 متغیر رشد واقعی تولید ناخالص داخلی، تورم و افزایش قیمت‌ها، نرخ بیکاری و بازده اوراق ۱۰ساله خزانه‌داری و سطح نرخ بهره بلندمدت است.

اقتصاددان‌های بلوچیب در دسامبر ۲۰۲۴ تصویری نسبتا خوش‌بینانه اما محتاط از اقتصاد آمریکا در سال ۲۰۲۵ ارائه کرده بودند. حال که داده‌های سال جاری تقریبا کامل شده با مقایسه و صحت‌سنجی آنها می‌توان گفت که این پیش‌بینی‌ها برخلاف آنچه منتقدان می‌گویند، نمره قابل قبولی کسب کرده است. در حوزه رشد اقتصادی، اجماع کارشناسان خبر از افزایش 2.1 درصدی تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکا داده بود. در حال حاضر تخمین‌های صورت گرفته با استفاده از آمارهای نهایی نشان می‌دهد که رشد حقیقی احتمالا به حدود1.9 درصد برسد. این اختلاف 0.2 واحد درصدی را می‌توان با جابه‌جایی زمانی برخی فعالیت‌ها، مانند تعطیلی‌های دولت توجیه کرد.  در این میان پیش‌بینی‌ها از بازار کار به مراتب دقیق تر بود. اقتصاددان‌ها نرخ بیکاری 4.3درصدی را پیش‌بینی کرده بودند و حال داده‌های واقعی نشان می‌دهد که این عدد تقریبا محقق شده است. این سطح از بیکاری نشانه‌ای از پایداری بازار کار در برابر فشارهای تورمی و سیاست‌های پولی انقباضی است.

پیش‌بینی‌ها از بازار اوراق خزانه نیز با خطای کمی همراه بوده است. بازده اوراق ۱۰ساله خزانه‌داری که برای سال ۲۰۲۵ حدود 4.3درصد برآورد شده بود، در همین محدوده تثبیت شده است. این مساله نشان می‌دهد که انتظارات از نرخ بهره بلندمدت به‌درستی قیمت‌گذاری شده بودند. تنها نقطه ضعف پیش‌بینی‌ بلوچیپ به تورم بازمی‌گردد. اقتصاددان‌ها انتظار داشتند کاهش تورم سریع‌تر رخ دهد، اما نرخ تورم مصرف‌کننده در نهایت به حدود2.8درصد رسید که فاصله نسبتا معناداری با پیش‌بینی‌ها داشت. در مجموع می‌توان گفت که پیش‌بینی‌های سال ۲۰۲۵ به طور قابل‌توجهی دقیق بودند و نشان دادند که حتی در شرایط پرریسک، اجماع کارشناسی می‌تواند تصویری نسبتا قابل اتکا از مسیر اقتصاد ارائه دهد.

 کریپتوی پیش‌بینی ناپذیر

نه تنها اقتصاددانان، بلکه اغلب پیش‌بینی‌کنندگان بازار انتظار داشتند که سال ۲۰۲۵، سال صعود بازار کریپتوکارنسی‌ها باشد. برخلاف این پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه، بازار نه تنها رشد نکرد بلکه پس از دو سال صعود، بیت‌کوین به عنوان لیدر اصلی بازار، عنوان یکی از پرریسک ترین دارایی‌ها را از آن خود کرد. علت سقوط بیت‌کوین و به تبع آن کل بازار کریپتو، هنوز روشن نیست و هیچ کس نمی‌تواند با قطعیت توضیح دهد چرا که رابطه این بازار با اقتصاد واقعی همچنان مبهم است. برخی تحلیلگران نوسانات آن را ناشی از اخبار سیاسی می‌دانند، و برخی دیگر سقوط اخیر را نشانه بحران اقتصادی قلمداد می‌کنند، و عده‌ای هم معتقدند که نوسانات شدید جزئی از ذات این بازار است.

درخشش فلزات

بر اساس نظرسنجی سالانه LBMA (بازار طلای لندن) در دسامبر ۲۰۲۴، میانگین پیش‌بینی ۳۱ نهاد برای قیمت طلا در پایان سال ۲۰۲۵ معادل 2 هزار و 785 و برای نقره، 34.20 بود. بلومبرگ نیز در ژانویه ۲۰۲۵ در گزارشی اعلام کرد که اکثر بانک‌های بزرگ همچون HSBC، JP Morgan، Scotiabank هدف قیمتی طلا را بین 2 هزار و 700 تا 2 هزار و 950 دلار قرار داده بودند. در این میان گلدمن ساکس سقف 3 هزار و 100 را نیز محتمل دانسته و سیتی گروپ در خوش‌بینانه ترین سناریوی خود، قیمت 3 هزار دلار را تخمین زده بود. برای نقره نیز اکثر چشم‌اندازها حول ارقام 32 تا 38 دلار متمرکز بود.

در طول سال 2025، هریک از این پیش‌بینی‌ها بارها و بارها اصلاح شدند و تحلیلگران ناچار شدند اهداف خود را چندین مرتبه ارتقا دهند، اما حتی این اصلاحات نیز در نهایت از واقعیت عقب ماند. خرید بی‌سابقه بانک‌های مرکزی که معادل بیش از هزار و 100تن تا پایان سه‌ماهه سوم بود، همراه با تشدید تنش‌های ژئوپلیتیک و نااطمینانی‌های تجاری جهانی، موتورهای اصلی جهش قیمت بودند. در کنار آن، کاهش چرخه‌ای نرخ بهره توسط فدرال‌رزرو و رشد تقاضای صنعتی نقره در صنایع خورشیدی، خودروهای برقی و نیمه‌رساناها، کاتالیزور دیگری برای بازار بود. به عبارتی اگرچه از اواخر ۲۰۲۴ اجماع بر روند صعودی شکل گرفته بود، اما شدت و سرعت این جهش تقریبا همه را غافلگیر کرد. اکنون بسیاری معتقدند سال ۲۰۲۵ به‌عنوان یکی از تاریخی‌ترین مقاطع بازار فلزات گران‌بها در تاریخ مدرن ثبت خواهد شد که در آن طلا و نقره نه‌تنها رکوردهای تازه‌ای ثبت کردند، بلکه اعتماد به مدل‌های سنتی پیش‌بینی را نیز به چالش کشیدند.

 دقت‌سنجی آماری

نگاهی به عملکرد تاریخی پیش‌بینی‌های اقتصادی تصویر چندان قاطعانه‌ای ارائه نمی‌دهد. بررسی داده‌ها در بازه‌ ۱۹۹۳ تا ۲۰۲۴ نشان می‌دهد که در کمتر از نیمی از مواقع، اعداد واقعی در محدوده‌ای قرار گرفتند که اقتصاددان‌ها پیش‌بینی کرده بودند. رشد تولید ناخالص داخلی تنها در ۴۴ درصد موارد در بازه پیش‌بینی‌ها قرار داشته، نرخ بیکاری و نرخ بهره هر کدام حدود ۴۷ درصد و تورم با ۵۶ درصد، بهترین عملکرد را ثبت کرده است. به بیان ساده، شانس درست‌درآمدن بسیاری از این پیش‌بینی‌ها چیزی در حد «شیر یا خط» بوده است.

با این حال، این آمار به‌تنهایی تصویر کاملی نمی‌دهد. معیار دیگری به نام میانگین قدر مطلق خطا(MAFE) نشان می‌دهد که اگر پیش‌بینی‌ها دقیق نباشند، معمولا خیلی دور از واقعیت هم نیستند. برای رشد اقتصادی، این خطا به‌طور متوسط حدود یک واحد درصد تخمین زده شده است. به عبارتی اگر اجماع اقتصاددان‌ها اشتباه باشد، رشد واقعی اغلب حداکثر یک درصد بالاتر یا پایین‌تر از عدد پیش‌بینی‌شده قرار می‌گیرد. این در حالی است که نوسان طبیعی رشد اقتصادی در تاریخ، حدود 1.75 واحد درصد بوده است. از این منظر، پیش‌بینی‌ها دامنه‌عدم‌قطعیت را کوچک‌تر می‌کنند و حتی وقتی خطا دارند، همچنان چارچوبی مفید برای تصمیم‌گیری فراهم می‌کنند.

از نظر سوگیری نیز تصویر نسبتا خنثی است. میانگین خطا (MFE) برای اغلب متغیرهای کلان نزدیک به صفر است و نشان می‌دهد اقتصاددان‌ها به‌طور سیستماتیک دچار خوش‌بینی یا بدبینی افراطی نیستند. تنها استثنا، نرخ بهره است چرا که پیش‌بینی‌ها به‌طور متوسط حدود 0.4واحد درصد بالاتر از واقعیت بوده‌اند. به بیان دیگر، اقتصاددان‌ها معمولا نرخ‌های بهره بلندمدت را بیش از حد بالا برآورد می‌کنند.