گامی در مسیر بلوغ بازار سرمایه
برای ارزیابی این سیاست، بازگشت به فلسفه شکلگیری حجم مبنا در ابتدای دهه ۱۳۸۰ ضروری به نظر میرسد. در آن مقطع، قیمت پایانی هر سهم برابر با آخرین معامله روزانه بود. سازوکاری که در بازاری کمعمق، با تعداد محدود سرمایهگذاران و ضعف شدید زیرساختهای معاملاتی، میتوانست منجر به اختلال قیمتی و دستکاری قیمتها شود. نبود پیشگشایش و پسگشایش، محدودیتهای اطلاعاتی و فقدان سرمایهگذاران حرفهای، مقام ناظر را بر آن داشت تا با تعریف حجم مبنا، از نوسانات غیرواقعی جلوگیری کرده و ثبات روانی بیشتری برای بازار فراهم کند. در واقع، حجم مبنا در آن دوره نقشی مشابه «حراج پایانی» را ایفا میکرد و مانع از اثرگذاری چند معامله محدود بر قیمت مرجع روز بعد میشد. اما بازار سرمایه امروز، تفاوتهای بنیادینی با دو دهه قبل دارد. توسعه فناوریهای معاملاتی، راهاندازی پیشگشایش، گشایش و امکان انجام معاملات در قیمت پایانی، ابزارهای نظارتی متنوع و افزایش شفافیت اطلاعاتی، ریسکهای پیشین را تا حد زیادی کاهش داده است. افزون بر آن، افزایش قابلتوجه تعداد بازارگردانها، نقش صندوقهای بازارگردانی در تامین نقدشوندگی و حضور گسترده صندوقهای سرمایهگذاری و سرمایهگذاران حرفهای، عمق بازار را بهطور محسوسی افزایش داده است.
در چنین شرایطی، حجم مبنا نهتنها کارکرد پیشین خود را از دست داده، بلکه در بسیاری موارد به مانعی برای اجرای استراتژیهای معاملاتی، الگوریتمها و رویکردهای نوین سرمایهگذاری تبدیل شده است. تجربه بازارهای توسعهیافته نیز نشان میدهد که بهجای حجم مبنا، از ابزارهایی نظیر حراج پایانی، میانگین موزون حجمی، توقف خودکار معاملات و نظارت الگوریتمی برای کنترل نوسانات و جلوگیری از دستکاری قیمت استفاده میشود.
بیتردید، حذف حجم مبنا در کوتاهمدت میتواند با شوکهایی همراه باشد، اما با توجه به ساختار فعلی بازار، تعدد بازیگران حرفهای و حجم بالای معاملات، انتظار میرود بازار بهسرعت این تغییر را هضم کند. این تصمیم را میتوان گامی مهم در جهت حرفهایتر شدن بازار سرمایه دانست؛ مسیری که در ادامه، حتی بازنگری در محدودیتهایی همچون دامنه نوسان را نیز به یک ضرورت اجتنابناپذیر تبدیل خواهد کرد.
* کارشناس بازارهای مالی