جواد صفینژاد؛ کاوشگر قناتها
صفینژاد نهم شهریورماه ۱۳۰۸ در محلههاشمآباد شهرری دیده به جهان گشود؛ شهری کهن که در طول تاریخ ایران، خاستگاه اندیشه، سیاست و کشاورزی بوده است. شهرری، بهعنوان یکی از کهنترین مراکز تمدنی فلات ایران، نهتنها محل تلاقی مسیرهای تجاری و فرهنگی، بلکه کانون شکلگیری الگوهای پایدار زیست در اقلیم نیمهخشک ایران بوده است. تولد و پرورش صفینژاد در چنین بستری، بیتردید در شکلگیری حساسیت علمی او نسبت به تاریخ محلی، منابع آب و شیوههای سنتی معیشت نقش تعیینکنندهای داشت. او بخش عمدهای از عمر علمی خود را صرف پژوهش درباره اقوام، عشایر و نظامهای سنتی بهرهبرداری از منابع آب کرد؛ حوزهای که در دهههای میانی قرن چهاردهم خورشیدی، کمتر مورد توجه نظاممند دانشگاهی قرار داشت.
صفینژاد با نگاهی تلفیقی میان انسانشناسی، جغرافیای انسانی و تاریخ اجتماعی، قنات را نه صرفا یک سازه مهندسی، بلکه یک نظام اجتماعی - فرهنگی میدانست؛ نظامی که روابط مالکیت، تقسیم کار، مناسبات قدرت، آیینها و اخلاق جمعی را در دل خود جای داده است. از این منظر، پژوهشهای او گامی مهم در عبور از نگاه صرفا فنی به قنات و رسیدن به درکی جامع از آن بهمثابه یک پدیده تمدنی بود.
نام استاد صفینژاد بیش از هر چیز با احیای علمی و مستندسازی کاریز در ایران گره خورده است؛ میراثی که قرنها زندگی در سرزمین کمآب ایران را ممکن ساخته و بدون آن، بسیاری از شهرها و روستاها اساسا شکل نمیگرفتند. او با پژوهشهای میدانی گسترده، گفتوگو با مقنیان، کشاورزان و مالکان آب، و بررسی اسناد محلی و وقفی، توانست دانشی در حال زوال را به زبان علم منتقل کند. در عین حال، آثار او هشدار میدهند که بیتوجهی به این نظامهای بومی، نهتنها به نابودی میراث فرهنگی، بلکه به بحرانهای زیستمحیطی و اجتماعی گستردهتری منجر خواهد شد.
در سال ۱۳۴۵، صفینژاد با همکاری نادر افشارنادری، بخش مستقل مطالعات و تحقیقات عشایری را پایهگذاری کرد؛ اقدامی پیشرو که جایگاه مطالعات عشایر را در ساختار پژوهشی کشور تثبیت کرد. او همچنین شیوه سنتی کشاورزی «بُنه» را بهصورت علمی معرفی و تحلیل کرد؛ نظامی مشارکتی که بر تقسیم منصفانه منابع، همکاری جمعی و تعادل میان انسان و طبیعت استوار است. این پژوهشها نشان میدهد که صفینژاد صرفا ثبتکننده سنتها نبود، بلکه میکوشید منطق درونی و عقلانیت نهفته در آنها را آشکار کند.
اثر شاخص او با عنوان «کاریز در ایران و شیوههای سنتی بهرهگیری از آن» نقطه اوج این تلاشهاست؛ کتابی که نهتنها برگزیده نخست دهمین جشنواره بینالمللی فارابی شد، بلکه عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را نیز به دست آورد. اهمیت این اثر در آن است که قنات را در پیوند با تاریخ، جامعه و فرهنگ تحلیل میکند و از تقلیل آن به یک فناوری کهنه میپرهیزد. با این حال، خود صفینژاد نیز آگاه بود که این دانش، بدون حمایت نهادی و سیاستگذاری پایدار، در معرض فراموشی قرار دارد؛ نکتهای که امروز بیش از پیش مصداق یافته است.
پژوهشهای استاد صفینژاد محدود به ایران نماند و در دانشگاههای معتبر جهان، از جمله در ژاپن، تدریس و مورد استناد قرار گرفت. استقبال محافل علمی بینالمللی از آثار او نشان میدهد که تجربه ایرانی در مدیریت آب و معیشت پایدار، واجد ارزشی فراتر از مرزهای ملی است.
در جهانی که با بحران آب و تغییرات اقلیمی دستوپنجه نرم میکند، بازخوانی انتقادی این تجربهها میتواند الهامبخش راهحلهای بومی و کمهزینه باشد؛ هرچند انتقال آنها به شرایط معاصر، نیازمند بازاندیشی و انطباق هوشمندانه است.
از دیگر وجوه مهم کارنامه صفینژاد، پژوهشهای او درباره شهرری است. او با بهرهگیری از منابع مردمشناسی، اسناد وقفی، روایتهای تاریخی و دادههای محلی، توانست تصویری علمی و زنده از این شهر کهن ارائه دهد. تمرکز او بر لایههای تاریخی، مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شهرری، فراتر از توصیف صرف بود و به تحلیلی روشمند از ساختار اجتماعی و تحولات آن انجامید. این آثار، شهرری را از حاشیه مطالعات کلان به متن تاریخ اجتماعی ایران بازمیگرداند و آن را به نمونهای ممتاز در مطالعات محلی بدل میکند. با این همه، میتوان گفت بخشی از میراث علمی صفینژاد، همچنان نیازمند بازخوانی انتقادی است؛ بهویژه در نسبت با تحولات شتابان جمعیتی، فناوریهای نوین و تغییر الگوهای مالکیت و قدرت. ارزش کار او نه در ارائه پاسخهای نهایی، بلکه در طرح پرسشهایی بنیادین درباره نسبت انسان، طبیعت و فرهنگ نهفته است. پرسشهایی که امروز نیز، شاید بیش از گذشته، به آنها نیازمندیم.
رسول جعفریان، استاد گروه تاریخ و رئیس کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران طی مقالهای درباره او نوشته است:«صفی نژاد یکی از استوانههای اصلی رشته مردمشناسی در ایران است، مردی که به ویژه روی عشایر کارهای قابل ستایشی انجام داده و این سالها بزرگترین هنر وی نگارش اثری چهارجلدی درباره قنات و کاریز در ایران است.
او از نخستین اعضای موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی بوده که اوایل دهه چهل زیر نظر احسان نراقی به عنوان موسسهای زیرمجموعه دانشکده علوم اجتماعی و تعاون پدید آمد و طی سالها آثار پژوهشی مهمی را منتشر کرد. آن زمان برای اولین بار مطالعات مردمشناسی آغاز شد.
یکی از عالی ترین کارهای آقای صفی نژاد کتاب «طالب آباد» است که در سال ۱۳۴۵ در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی منتشر شد. بعدها چاپ دوم آن در سال ۱۳۵۵ در آمد. اثر یاد شده یک تک نگاری درجه یک درباره یک روستای ایرانی است. طالب آباد در سر راه تهران ورامین قرار دارد. علقههای مردمشناسی و عشایرپژوهی آقای صفی نژاد بسیار جدی، عمیق و مبتکرانه است. کتاب نان سنگک که خاطرات شاطر داود (۱۳۵۷ ـ ۱۳۰۱) است که چهل سال نان سنگکی داشته، یکی از کارهای شگفت در نوع خود به حساب میآید. این کتاب سال ۸۵ در نشر اختران منتشر شد.
ایشان از «خارخانه»های سیستان یاد کردند که نوعی کولر آبی بوده است. مردم خارها را روی هم گذاشته، فشرده کرده و در مسیر باد قرار میدادند. سپس روی خارها آب ریخته و وقتی باد میآمد (بادهای صد و بیست روزه سیستان که معروفند که چند بار مرحوم باستانی در باره آنها در اتاقش برایم توضیح داده بود) داخل آن به قدری خنک بود که گاه بیست درجه با هوای بیرون فرق داشت.
در واقع وقتی آب روی خارها میپاشیدند هم جلوی خاک را میگرفت و هم هوا را خنک میکرد. ایتالیاییها این روش را اقتباس کردند در ایتالیا برای نخستین بار کولر آبی را درست کردند. به عقیده ایشان اصل آن از همین خارخانههای سیستان بوده است. ایشان میگفت من در کتاب جامعهشناسی روستایی از آبیاری کوزهای هم یاد کرده ام. زمین را میکندند، کوزهای سفالین درون زمین میگذاشتند درحالیکه سر آن بیرون بود. آب در کوزه میریختند. آنگاه تخم هندوانه را بیرون کوزه و چسبیده به آن میگذاشتند. آب که از سفال به بیرون نشت میکرد، تخم هندوانه رشد داده میشد. غالبا ده گل میداد که دو تا را نگاه میداشتند که هندوانه میشد و گاه هندوانههایی تا بیست کیلو از آن در میآمد. این آبیاری کوزهای بود.
وقتی هندوانه زیاد میشد آنها را در بشکههای دویست کیلویی میریختند. بشکهها را سوراخ کرده مردی با کفشهای چوبی داخل شده آن را له میکرد. آب خارج میشد و تخم هندوانه میماند که این هم در وقتهای تفریح روستائیان استفاده میشد. در واقع نخستین بار تخمههایی که حالا به ژاپنی مشهور است جابانی بود که روستایی نزدیک دماوند است. ایشان گفت زمانی تیغهایی که گاه تا یک متر در کویر میروید میدیدیم. این فکر برای ما مطرح بود که اینها از کجا آب به دست میآورند! یک بار زیر آن را کندیم در یازده متری به آب رسیدیم!
جالب است که روستاییان گاه میانه این تیغ را در سر دو شاخه اصلی باز کرده تخم هندوانه را در درون آن میگذاشتند. تیغ به این مهمان آب میرساند و کمکم گل میکرد. دو تا را نگاه میداشتند و از آن هندوانه به عمل میآمد. اگر ما عاقل بودیم باید او را به ریاست یک موسسه بزرگ تحقیقات اجتماعی میگماشتیم و دهها جوان دانشجو را در اختیارش میگذاشتیم تا آنها را تربیت کرده و به کار پژوهش در کار مردمشناسی در این مرز و بوم بگمارد و حاصل یافتههای عالمانه آنها را در اختیار موسسات تصمیمگیر بگذارد.»